وقتي بارون ميباره
سرتو بالا نگير
من به بوسه باران به صورتت
حسودي ميكنم
وقتي بارون ميباره
سرتو بالا نگير
من به بوسه باران به صورتت
حسودي ميكنم
عشقم دلم برات تنگه خيلي هم تنگه
دوست دارم از غم دوريت فقط
اشك بريزم
اصغر از ته قلبم دوست دارم و ميپرستمت
ديروز عشقم رفته مسافرت
دلم براش يه ذره شده
اصغرم هرجاهسي مواظب خودت باااش
اسمان گفت كه امشب شب توست
سرخي صورت گل از تب توست
انچه تا عشق من را بالا برد
بوسه گاهيست كه نامش لب توست
اصغرم
هروقت كه نگاهم ميكني
ميبينم كه با چشمات عاشقانه به من ميگي
كه دوست دارم
دوست دارم مهربانترين همسر دنيا
نيمه ي گمشده ي مننيستي
كه با نيمه ي ديگري به جستوجويت برخيزم
تو تمام گمشده ي مني
تمام گمشده ي من اصغرم
...وقتي باران ميبارد...
...دلم برات تنگ تر ميشود...
...راه مي افتم...
...بدون چتر...
...من بغض ميكنم...
...اون گريه...
اگه به تو نميرسم اين ديگه سمت منه
نخواستم اينجوري بشه اين از بخت بد منه
قدره يه دنيا غم دارم اگه نبينمت يه روز
چطور دلم ميايد براي يه لحظه تركت كنم
من هنوز عاشق چشماتم عشقم
دلم هوايي ات شده است
همان هوايي كه هيچ وقت در واقعيت به مشامم نرسيد
خسته ام از نبودنت هايت
خسته ام از نديدن هايت
جز قاب عكسي ديدن هايت